آخرین دیدار                                                           قیمت : 100000 ریال

 

برای هر کسی بهترین و قشنگ ترین جای دنیا، اونجایی است، که اون رو به سال های دوری می بره که براش ، سرشار از آرزو ، عشق و شادی بوده.

کنار قنات، روی علف هایی که از شبنم های شب قبل نم دار شده بودند ، دراز کشیدم و به آسمان آبی که از لابلای برگ های درخت توت، خودنمایی می کرد؛ نگاه کردم. چقدر این طاق لاجوردی، بلند و دست نیافتنی بود. صدای آب که از جوی می گذشت و به سنگ ها برخورد می کرد، مثل نجوای موسیقی پریان بود که آرامشی بی نظیر به من می داد. چشم های خیره ام را به پهنه ی آبی آسمان دوختم و به پنجاه سال قبل برگشتم. اون موقع من فقط ، یه پسربچه سیزده ساله بودم ، شاداب ، بازی گوش و سبک سر. چشم هام رو بستم و به ذهنم اجازه دادم تا اون روزها رو، دوباره در من زنده کنه.

تمام دل خوشی من  اون وقت ها، دیدن تو بود. از اول هفته تا آخر هفته منتظر شنیدن یه خبر از تو بودم. نمی دونم از بخت بد من بود، یا از شانس خوبم، اما من فقط تو رو باید تو عروسی یا عزا می دیدم. کل سال منتظر رسیدن محرم بودم تا طبق رسم هرساله اهالی روستا برای امام حسین تعزیه بخونن و تو هم همراه خونوادت بیای ده و تعزیه تماشا کنی ، اون وقت منم تو رو ببینم. توی این ده روز  بیشتر اهالی ده و بچه هاشون که دیگه تو روستا زندگی نمی کردن هم به روستا می اومدن. مردم روستا توی این ده روز خونه شون رو  آماده پذیرایی از مهمون های امام حسین می کردن و من هم آرزوم این بود که ای کاش خانواده شما مهمون خونه ی ما بود... 

 

 

 

 

مولف: مریم صبای مقدم

سال و نوبت چاپ : اول / 1396

قیمت : 100000 ریال

برای سفارش این کتاب تماس حاصل نمایید